معنی بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریهکردن کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائهدادن، بمعرض , نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت ,, معنی بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریهکردن کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائهدادن، بمعرض پ نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت پ, معنی fdاj lcbj، acp bاbj، اtljbj، ;cdilcbj lcbj، htاr اtتاbj، tbا lcbj، اcاnibاbj، fkucq , jkاda ;vاaتj، csاjbj، تowdw bاbj، jsfت bاbj fi mا;vاc lcbj، bاbj (fi)، foadbj، bia، bاbj، /cbاoت ,, معنی اصطلاح بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریهکردن کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائهدادن، بمعرض , نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت ,, معادل بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریهکردن کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائهدادن، بمعرض , نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت ,, بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریهکردن کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائهدادن، بمعرض , نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت , چی میشه؟, بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریهکردن کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائهدادن، بمعرض , نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت , یعنی چی؟, بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریهکردن کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائهدادن، بمعرض , نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت , synonym, بیان کردن، شرح دادن، افکندن، گریهکردن کردن، اتفاق افتادن، فدا کردن، ارائهدادن، بمعرض , نمایش گذاشتن، رساندن، تخصیص دادن، نسبت دادن به واگذار کردن، دادن (به)، بخشیدن، دهش، دادن، پرداخت , definition,